ادبیّاتِ فارسی در سدۀ 10 ﮬ/ 16م: منابع ادبی – تاریخی و جریان‌های ادبی در آسیای مركزی، نوشته‌ي عثمان كريم‌اف، ترجمه‌ي مرتضي رزم‌آرا، تهران، شهرياران، 1390، 372ص.

شابك:3-05-5979-600-979

 

      

این اثر ترجمه‌ای است از كتابِ روسی

Литературно– исторические источники

и основные тенденции таджикской литературы  XVI в. 

 دریایی از فرهنگ پُرمایۀ‌ ایران و اسلام در نسخه‌های خطی و متون ادبِ فارسی موج می زند. این آثار در آسیای مركزی، كارنامۀ دانشمندان و بزرگان ادبِ فارسی و هُویّتِ ما هستند. بر عهدۀ هر نسلی است كه این میراثِ گران‌سنگ را پاس دارد و برای شناختِ تاریخ و فرهنگ و ادبِ خود، اهتمام ورزد. با توجه به روش علمی و پیشرفت‌هایی كه در نقدِ متون صورت گرفته است، احیا و نشر این آثار، امروزه بیش از گذشته، اهمیّت دارد.          

شناختِ ادبیّاتِ معاصر بدون شناختِ دقیق جریان‌های ادبی در گذشته مُیَسّر نیست. تحقّق این امر، پژوهش‌های تخصّصی را می‌طلبد. محققان غیرایرانی، چه آنان كه در سنّتِ ایران‌شناسی روسی تربیت یافته‌اند و چه در غیر آن، به تخصّصی كردن حوزۀ پژوهشی اهتمام داشته‌اند و این، ویژگی بارز بیشتر تحقیقاتِ ایران‌شناسی در خارج از ایران است. كتاب حاضر، نمونه‌ای از این پژوهش‌ها است.

         مؤلف كه از بزرگ‌ترین تذكره‌شناسان قلمرو زبان فارسی در آسیای مركزی است، در این كتاب، خواننده را با خود به سدۀ دهم هجری می برد و نخست، منابع دستِ اوّل و تأثیرگذار بر اندیشه ادبی و مهمّ این سده را، كه شمار زیادی نسخه خطی اند، یكی یكی ورق می زند و آنگاه بر اساس نقدِ متون، روشی برای سنجش مطالبِ آن‌ها اختیار می كند. او طبق رهیافتِ خود، همه مطالب را در چنبر نقد قرار می دهد؛ مطلبِ درست را از نادرست، تشخیص می دهد و آنچه موثّق است، آن را در اختیار خواننده می گذارد. در مرحلۀ بعد، برپایۀ منابع و مطالبِ موثّق، می كوشد جریان ادبی را در این سده، طرح و تحلیل نماید. با تكیه بر مطالب موثق، محفل‌های ادبی و انواع ادبی در سدۀ دهم هجری در خراسان و ماوراء‌النهر، بررسی شدند و تأثیر آن بر اقتصادِ این سده، نشان داده می شود. پرسش‌ها و حوزه‌های جدیدِ پژوهشی كه كتاب، پیش روی خواننده می‌گذارد، قابل تأمل اند.

            عنوان روسی كتاب بر «منابع ادبی و تاریخی و جریان‌های ادبیّاتِ فارسی در آسیای مركزی در سدۀ 10 ﮬ/ 16م» تأكید دارد و این، عوامل كافی برای انتخابِ كتاب و ترجمۀ آن به فارسی است: موضوع كتاب، بسیار تخصّصی است و به یك مقطع خاصّ زمانی، محدود شده است؛ و جغرافیای موضوع كتاب به لحاظِ فرهنگی، برای ما اهمیّتِ خاصی دارد و دیدِ ما را نسبت به گذشته و گستره فرهنگی ما بازتر می كند؛ این كتاب برای كتاب‌شناسان، هنرمندان، زبان‌شناسانی كه زبان فارسی آن سرزمین را در گونه‌های گوناگونش دنبال می كنند، و همین طور، برای جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، دست اندركاران تعلیم و تربیت، و همه آنان كه تاریخ تفكّر ایرانیان را بررسی می كنند، ارزشمند خواهد بود. خواننده پس از خواندن كتاب، اطلاعاتی راجع به تاریخ آموزش و مدارس آن روزگار، در این بخش از حوزه تمدن ایرانی، به دست خواهد آورد.

            یکی از بارزترین و گسترده‌ترین آثار فرهنگِ بشری که همواره موردِ ستایش آشنایان این وادی بوده، شعر فارسی است که هم از نظر معنی و مفهوم، هم از نظر ساخت و صورت، ویژگی هایی دارد که آن را از شعر غیرفارسی زبانان متمایز می كند. یكی از مهم‌ترین ويژگی‌های شعر فارسی، تخلّص است. روایتِ كتاب از تخلّص شاعران این دیار در آن روزگار، بسیار خواندنی است، گو این كه مؤلّفِ كتاب، تخلّص‌ها را بررسی نكرد و از راه و رسم و روش رشك‌برانگیز بررسی تخلص‌ها، آن گونه كه نابغۀ ادبیات‌شناسی ایران، استاد محمدرضا شفیعی‌كدكنی در ایران باب كرد، بی خبر بود. برغم این واقعیت، استاد كریم‌اف موادِ خام بررسی تخلص‌های سدۀ مورد بحث را، در این كتاب، فراهم آورد. با بررسی تخلص‌ها، می توان به عُمق جریاناتِ فكری و فرهنگی ایرانیان و فارسی زبانان آن سرزمین پی برد. در حالی كه در زمان لباب الالباب كه در آن، حتّا یک تخلّص تحقیرآمیز از نوع گدایی، مسکین، محروم، محزون و مانند آن، که نشان از نداری و غم انگیزی و تحقیرآمیزی دارند، دیده نمی شود، امّا ظرفِ چند سده بعد، در آثار ادبی سدۀ دهم هجری این سرزمین، تخلص‌هایی از این نوع، فراوان به چشم می خورند. در آسیای مرکزی، میل به انتخابِ تخلص‌های غم انگیز و غم بار تا انقلاب اکتبر، وجود داشت و غم در ادبیّاتِ معاصر، مضمون اصلی بیشتر آثار ادبی فارسی‌زبانان شده است. بررسی تخلص‌های صدرالدین عینی نیز قابل تأمل است. واقعیت این است كه تخلص‌ها شرایطِ گوناگون اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی را بازتاب می دهند. 

            از آنجا كه بیشتر منابع این سده كه با اندیشه ادبی ارتباط دارند، تذكره‌ها هستند، و تذكره‌ها در گذشته، نقش تاریخ ادبیات را داشتند، خواننده اطلاعاتِ ارزشمندی دربارۀ تذكره‌های فارسی به دست می آورد. به این ترتیب، خوانی چیده شده است رنگارنگ از اندیشه ادبی در آن قرن، و از پُرمایِگان این حوزه، كتاب را گنجی ساخته است شایگان كه به رایگان در اختیار همگان باشد.

            یكی از راه‌های آشنایی عمیق با تاریخ تفكّر ایرانیان در آسیای مركزی، انجام پژوهش‌هایی از نوع كتابِ حاضر است که دیدِ ما را نسبت به تاریخ ادبیّاتِ فارسی، گسترده‌تر می نماید و پرتوی بر چشم انداز اجتماعی می افکند. احتمال آن هست كه خواننده، گاه با آنچه در این كتاب نوشته شده است، مخالفت ورزد؛ سهل است كه از سودای خواندن آن مأیوس گردد.

           گفتنی است پیش از این، فصل سوّم از كتاب حاضر، زیر عنوان «تحفة‌السّرور درویش‌علی چنگی» در مجلۀ ارزشمندِ «گزارش میراث»(مجلۀ تخصصی اطلاع رسانی در حوزه تصحیح انتقادی متون، نسخه شناسی و مباحث ایران شناسی، تهران، ۱۳۸۷، ش ۲۳ و ۲۴)، چاپ شده بود.

ترجمۀ کتابی با این درجه از عظمت، براستی آسان نبود. صرف نظر از سبکِ خاص مؤلف در تألیف کتاب، روشی که او برای ضبطِ نام‌ها و بیان مطالبِ منابع در متن روسی انتخاب کرده بود، دل‌چسب و دل‌نشین نبود. با این که این ترجمه، زیر نظر مؤلف صورت گرفت، گاه در مواردی، سر در گم و کلافه می شدیم. اگر مؤلف در نسخۀ روسی، شیوه نامۀ خاصی برای ضبطِ نام‌های متداول در آسیای مرکزی و «نام آواها» به کار می گرفت، تا حدودِ زیادی، مشکل ما در برگردان بر طرف می شد. مثلاًً، روشی برای ضبط «سنایی» در روسی و تفاوتِ آن با صورتِ املایی «ثنایی»، اتّخاذ نشده بود. حتّا، شکل اصلی نام‌های موردِ استفاده در آن روزگار که به خطّ فارسی بود، در پاورقی کتاب، آورده نشده بود. مشکلات به این‌ها ختم نشد. مسائل دیگری نیز مزیدِ علّت بودند. ذكر چند نكته در اینجا ضروری است. یكی آن كه در زمان شوروی، بنا بر سیاستِ خاصّ رهبران شوروی در ارتباط با مسلمانان و فارسی‌زبانان، الفاظ و اصطلاحاتی باب شد كه دركِ آن شاید فقط برای كسانی آسان باشد كه در فضای فكری و فرهنگی شوروی به سر بردند، و ذهن و زبان آنان با آموزه‌های آن، همخوانی یافته است. «ادبیّاتِ فارس– تاجیك» نمونه‌ای از آن است و استفاده از آن، به این معنی است كه ادبیّاتِ فارسی در كشورهای فارسی زبان، تا یك زمانی، مشترك بود و از آن پس، جدا گردید و از این رو، آن به دورۀ مشترکِ ادبیّاتِ فارسی اشاره دارد. این لفظ در نسخۀ روسی كتاب حاضر فراوان به كار رفته بود، و بجای «ادبیّاتِ فارس– تاجیك»، گاه در ترجمه، «ادبیّاتِ ما» انتخاب شد. واقعیت این است كه بعد از انقلاب روسیه، دوره‌ای در تاریخ مسلمانان اوراسیا شكل گرفت كه تلخ‌ترین دوره را برای مسلمانان آسیای مركزی رقم زد، و تلخ‌ترین زمان برای مسلمانان شوروی، زمان استالین بود؛ زیرا او رویكردِ نسبتاً لیبرال آغازین نسبت به اسلام و مسلمانان را به سیاستِ سركوب و تخریبِ فرهنگی و مَحو هویتِ ملّی اقوام تبدیل كرد. صاحب‌نظران رویارویی حاکمان شوروی با اسلام را به هفت دوره تقسیم می کنند كه در اینجا، مجال پرداختن به آن نیست. اجمالاً، می‌توان گفت كه شناختِ ادبیّاتِ فارسی در زمان شوروی، در راستای اهدافِ ایدئو‌لوژی حاكم بود. برغم این واقعیت، هرگز نباید به این بهانه، خود را از آثار ارزشمند محققان روسیه و تربیت‌یافتگان راستین سنتِ ایران‌شناسی روسی محروم كرد. در این باره، كافی است به آثار پریگارینا اشاره شود و درخشش او در بررسی سبكِ هندی را با آنچه كه تاكنون به زبان‌های دیگر نوشته شده‌اند، مقایسه گردد.
نكته دوّم راجع به نویسه‌گردانی اسم‌های روسی به فارسی است. در فارسی، به علت ندانم‌كاری و اعمال سلیقه، گاه اسم‌های روسی را مثل نام‌های انگلیسی خوانده‌اند، خصوصاً وقتی که می خواستند آثار بزرگان روس را از طریق یک زبان اروپایی، به فارسی برگردانند، این لغزش بیشتر روی داد و امروزه، از برگردان نادرستِ اعلام یا برگردان‌های متعدّد از یك اسم روسی، در فارسی رنج می‌بریم. مثلاً، تالستوی را «تولستوی» خواندند و بالدیرف را «بولدیروف» یا «بولدیرف» نیز نوشته‌اند، غافل از آن كه حرف «О» در روسی، برخلاف تلفظِ انگلیسی است. سعی ما این بود كه هنجارها را رعایت كنیم. تولستوی را كه به همین شكل، جا افتاده است، ضبط كردیم و صورتِ املایی «بالدیرف» را بر بقیه، ترجیح دادیم، زیرا كتابِ ماندگار «بدایع الوقایع» كه به كوشش او در سال ۱۳۵۵ش، در تهران چاپ شد، نام او به همین صورت، درج یافت. در فارسی تاجیكی نیز، نویسه گردانی از روسی به تاجیكی به گونه‌ای دیگر، باعث دردسر شده است و علتِ آن، خط سیریلیك است. مثلاً، لفظِ «Сталин» (استالین) در تاجیكی به اعتبار خط سیریلیك، مثل روسی نوشته می شود و این با ساختِ تاجیكی، بیگانه است و منافات دارد و به هیچ وجه، توجیه زبان شناختی ندارد.
مطلب دیگر این است که هنگام ارجاع به نسخۀ خطّی یا دست‌نویس و نسخۀ چاپی، از دو نشانۀ متفاوت استفاده شد؛ هنگام استفاده از نسخۀ خطی، به ورق نسخه(بعضاً «و»)، و هنگام استفاده از نسخۀ چاپی، به صفحۀ آن (همواره «ص»)، ارجاع داده شد.
يكشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۷