بسیاری از ایرانیان در عصر مغول به جنوب هند مهاجرت کردند و آنگاه که تشیع مذهب رسمی ایران در سده ی دهم هجری شد، آنان به تشیع گرایش پیدا کردند، گو این که مهاجرت از فلات ایران به شبه قاره محدود به دوره ی خاصی نمی شود؛ مهاجرت به هند عمدتا به علت نگرانی نخبگان بود که روابط خاصی بین ایران و هند پدید آورد و تکنولوژی هایی در آن روزگار بین جهان اسلام و شبه قاره انتقال می یافت[1][1]. این مهاجران به گسترش تشیع اهتمام داشتند. در واقع، تشیع در هند توسط مهاجران ایرانی از جمله اعیان و اشراف، بازرگانان، علما، سادات منطقه و صوفیان شیعه گسترش یافت. حاکمانی چون سلسله ی قطب شاهی نیز فرهنگ شیعه ی دوازده امامی را گسترش دادند. اما مغولان هند بجز اکبرشاه، اسلام سنّی را در شمال هند تبلیغ می کردند. با وجود این، نفوذ شیعیان کم نبود. بعضی از سادات بلگرام از قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چشمگیری برخوردار بودند و از این رو، توانستند در گسترش تشیع موثر باشند. برخی از سادات در جمع نخبگان تیموری حضور داشتند و در انتخاب سلاطین سده ی 12ھ/ 18م، بي تاثير نبودند.

نقش دراويش شيعي و و جريان شيعي در حاكميت قابل تامل است. اثر ارزشمندي به زبان آلماني در اين باره در دست است[2] و در ارتباط با شاه نعمت اله ولي، نصرالله پورجوادي و پيتر ويلسون[3] در سال 1974 تحقيق ارزشمندي انجام دادند[4]. علاءالدين احمد دوم به ساداتِ " خارجي" يا " مهاجر" تكريم بيش از حد نمود و به نظر شيمل، اين امر منجر به كشتار هولناك سادات به دستِ خاندان هاي بزرگ و اشراف شد و به نوبه ي خود، اين قتل عام سرنگوني را رقم زد و سقوط را براي آنان به ارمغان آورد (p.54). بعدها حدود بيش از يك قرن بعد، بدائوني در مقام تاريخ نويس شبه قاره در منتخب، همچنان از دكني هاي سركش سخن مي گويد كه از خوي بد و درنده خوي خود در قتل عام خارجي ها پيروي كردند. سه سال بعد از اين قتل عام، عمادالدين محمود گاوان رشتي وارد دكن شد و طولي نكشيد كه وزير شد. درباره ي او كه شيمل او را وزيري موفق مي خواند، و خدماتش و ارزش ادبي و تاريخي اثرش رياض الانشا، و سلسله ي عادل شاهي آنه ماري شيمل در فصل دوم كتابش، روايتي جالب عنوان مي كند كه خواندني است. 

قرنی که در آن دارالعلوم دیوبند به عنوان مهم ترین رویداد تاثیرگذار در اسلام سنّی معاصر در اُتارپَرادِش هند تاسیس شد، سادات شیعی اتارپرادش ده مسجد و هفده حسینیه داشتند. حیدرآباد، اوده و غربِ پنجاب مراکز مهم شیعه در قرن 19 بودند. از آخرهای قرن 18، شیعه شدن خانواده های سنّی زیاد شد. در دهلی، رهبر نقشبندیه شاه عبدالعزیز محدث دهلوی که از او به عنوان بحث انگیزترین چهره در روابط شیعه و سنی در دوره ی سلطه ی استعمار انگلیس بر شبه قاره یاد می شود و صاحبِ کتابِ «تحفه اثنی عشریه»[5][2] است- كتابي که هنوز هم مهم ترین و مشهورترین واکنش اهل سنّتِ هند نسبت به عقاید و اعمال شیعه ی دوازده امامی قلمداد می شود، سخت زبان به اعتراض گشود که در سنّی ترین خانواده هاي ما یکی دو نفری هستند که شیعه شده اند.

شاه عبدالعزیز شاید تاثیرگذارترین شخصیت بر بانیان دارالعلوم دیوبند باشد. تقریبا همه ی متکلمین برجسته و طراز اول و عارفان نامدار هند در زمان انگلیس یا شاگرد و مریدش بودند و یا او را ستوده اند. مدارس حدیث در هند كم نيست كه به نام شاه عبدالعزیز اند. به نظر خُوآن کولِه[6][3]، خانواده های سنّی زیادی بودند که اعمال شیعه را در نماز خواندن، عروسی، کفن و دفن، و اِرث و میراث می پسندیدند، و مسایل مربوط به ارث در شیعه برای برخی از اهل سنّت چنان جالب بود و کشش داشت که کوشش می کردند از فقه شیعه بیشتر بدانند که چه حقوقی را برای دختران و زنان قائل است[7][4]. آثار خوآن کوله قابل تامل اند، خصوصا یکی از آثارش "ریشه های تشیعِ شمال هند در ایران و عراق"[8][5] به شیعه شناسی در آن مقطع تاریخی می پردازد که دارالعلوم دیوبند تاسیس شد؛ در ادامه ي مقاله به مناسبت به فقه اهل سنت خصوصا فقه حنفی[9][6] که دیوبندیه از آن پیروی می کند، اشاره شده است.



1 . از آنجا كه نوشته ي حاضر بر گرفته از مقاله اي بلند است كه به سفارش جايي نوشته ام به همين دليل، تا زمان چاپ آن مقاله ترجيح داديم كه ارجاعات متن در اينجا آورده نشود.

[2] . Gramlich, R. Die Schiitischen Derwischorden, Teil I

[3] . Peter L. Wilson

[4] . The Descendants of Shah Ni'matullah Wali

5 . درباره ي اين كتاب، نگاه كنيد به نوشته ي ما "تحفه ي اثني عشريه" در همين سايت.

6 .Juan Cole

7. در ارتباط با دختران مسلمان شبه قاره، همچنين نگاه كنيد به نوشته ي ما "عالم ناپيداي زنان مسلمان در جهان اسلام" در همين سايت.

8 . Roots of North Indian Shi'ism in Iran and Iraq: Religion and State in Awadh

9.  درباره ي او و ابوحنيفه شناسي، نگاه كنيد به مقاله ي مرتضي رزم آرا به شرح ذيل:

Razmara, Mortaza, “Imam Abu Hanifa as reflected in European languages”, Эпоха Имама А'зама и ее значение в истории культуры народов Средней Азии и Ближнего Востока, редакт. Аскaрaли Рaджaбов и др.,  Душанбе, 2009, pp 110-122.

 

چهارشنبه ۱۵ دي ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۳۶